محمد برقی
؛در مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهّرى، جلد 22 صفح? 645 آمده است: مکتب هاى اخلاقى دنیا که همه، اخلاق پیشنهادى خود را به عنوان «اخلاق خوب» پیشنهاد کرده اند تفاوتشان با یکدیگر در حدّ تضادّ است، یعنى حدّ اکثر تباین (اختلاف و تفاوت) میانشان هست؛ یک عمل را مکتبى اخلاقى مىداند و مکتب دیگر ضدّ اخلاقى. اخلاق، علم دستورى است، یعنى علم «چگونه باید بود» و فرمان اینکه: «اینطور باش!» ... صِرف توصیه کردن به اینکه اخلاق خوب داشته باشید، معرّف یک مکتب اخلاقى نمىتواند باشد. و شاید مکرّر گفته باشیم که پوک ترین و بى مغزترین حرفها همین حرف منسوب به زرتشت است که مىگوید: گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک.
آخر (ملاک و معیار) نیکى چه هست؟ مثل این است که از مهندسى براى ساختمان یک مسجد طرح بخواهند، به او بگویند: طرح شما چیست؟ بگوید: یک ساختمان خوب! یا به یک خیّاطى بگویند: چه مدل لباس مىدوزى؟ بگوید: یک مدل خوب! ولى معلوم نباشد خوب او چگونه است؟!