محمد برقی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در منابع شیعی احادیثی به چشم می خورند که در آنها واژه صوفی به همان معنای اصطلاحی به کار رفته است. این احادیث را می توان در سه دسته جای داد.
1-حدیثی که حکایت از آن دارد که شقیق بلخی در سال 149 هجری قمری، امام موسی بن حعفر علیه السلام را با لباس پشمی در میان حاجیان دیده و او را از صوفیه پنداشته و قصد توبیخ و نصیحت او را داشته است: «فقلت فی نفسی: هذا من الصوفیه، یرید ان یکون کلا علی الناس فی طریقهم»[1] پیش از آنکه شقیق لب به سخن گشاید، امام علیه السلام با قرائت آیه «اجتنبوا کثیرا من الظن»[2] نادرستی گمان شقیق را اعلام می دارد.[3]
2-احادیثی که بیانگر آنند که گروهی از صوفیان نزد امام معصوم لب به اعتراض گشوده و پاسخی درخور دریافت کرده اند. در این احادیث، واژه صوفی در کلام راوی به کار رفته است، نه امام معصوم علیه السلام.
الف) «قال الرضا علیه السلام الصوفیه: ان المامون قد رد الیک هذا الامر و انت احق الناس به، الا انه تحتاج تلبس الصوف».[4] امام علیه السلام پاسخ فرمود که آنچه بر پیشوای مسلین است لازم است و عدالت دادگری است و نشاید از پیش خود خوراک و پوششی را ناروا بشماریم.
ب) «قال له [للرضا علیه السلام] بعض جهله الصوفیه: کیف تزعم انک من اهل الزهد و انت علی ما نراه من التنعم بلباس الخز؟» امام علیه السلام لباس خز را کنار زد و با نشان دادن لباس پشمینه ای که در زیر آن پوشیده بود، فرمود:«هذا لله و هذا للناس»[5]
ج) بر اساس حدیثی دیگر، سفیان ثوری با اشاره به لباس سفیدی که امام صادق علیه السلام به تن داشت، می گوید:«ان هذا اللباس لیس من لباسک»[6] شیخ کلینی این حدیث را که نسبتا مفصل و بسیار جامع است، در بابی با عنوان دخول الصوفیه علی ابی عبدالله علیه السلام آورده است.
3-احادیثی که بر پایه آنها، امام معصوم علیه السلام با به کارگیری اصطلاح صوفیه، اهل تصوف را نکوهش می کند. در بخش هایی از این احادیث - که هم اینک کتابی به نام حدیقه الشیعه[7] اصلی ترین منبا آنهاست - چنین می خوانیم:
الف) عن الصادق علیه السلام:« انهم(یعنی صوفیه) اعدائنا، فمن مال الیهم فهو منهم و یحشر معهم.»
ب) عن الصادق علیه السلام: «انه (یعنی اباهاشم کوفی) کان فاسد العقیده جدا و هو الذی ابتدع مذهبا یقال له التصوف.»
ج) عن الرضا علیه السلام:«من ذکره عنده الصوفیه و لم ینکرهم بلسانه و قلبه فلیس منا.»
د) عن الرضا علیه السلام: لا یقول بالتصوف احد الا لخدعه او ظلاله او حماقه.»
ه) انهم حلفاء(خلفاء) الشیطان و مخربوا قواعد الدین... اورادهم الرقص و التصدیقه... و الصوفیه کلهم من مخالفینا.»
و) عن العسکری علیه السلام:«سیاتی زمان علی الناس علماءهم شرار خلق الله علی وجه الارض ؛ لانهم یمیلون الی الفلسفه و تصوف.»[8]
افزون بر آنچه گذشت، شیخ حر عاملی به حدیث دیگری اشاره می کند که در آن درباره صوفیه چنین آمده است:«انهم یهود امتی»[9] در نسخه های موجود از کشکول، چنین حدیثی به چشم نمی خورد.
چنان که پیداست، لفظ صوفی و تصوف در احادیث اهل بیت علیهم السلام جایگاهی ندارد و همواره مورد ذم ایشان قرار گرفته اند.
92557
منابع:
1-بحار الانوار، ج 48، ص 80
2-سوره حجرات، آیه 12
3-احادیثی از این دست نشانه آنند که اولا در میانه قرن دوم هجری اصطلاح "صوفی" رواج داشته است و ثانیا دلیل این نامگذاری پشمینه پوشی صوفیان بوده است.
4-بحار الانوار، ج 10، ص 351؛ ج 67، ص 118؛ ج 75، ص 354
5- بحار الانوار، ج 10، ص 351
6-الکافی، ج 5، ص 65
7-این کتاب منسوب به مقدس اردبیلی [متوفای 993 ه ق] است. مولفان دیگری که این احادیث را آورده اند، مستندی جز این کتاب نداشته اند.
8-حدیقه الشیعه، صص 562، 563، 564، 602، 606، 592
9-الاثناعشریه، صص 16، 34، 151